امیررضای عزیزتر از جانمامیررضای عزیزتر از جانم، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

امیررضا فندق کوچولوی مامان

چند قدم تا یک سالگی

  سلام خدمت نی نی وبلاگی های عزیز و پسر گل و دوست داشتنی ام امروز که دارم این مطالب رو می نویسم ۱۱ ماه و ۱۱ روزت شده میخوام تمام اتفاقهای زندگیت رو از آغاز ۹ ماهگی تا شروع یکسالگی بنویسم نوروز رو با قرنطینگی در خانه سپری کردیم و تقریبا بهش عادت کردیم حدودا دو و نیم ماهی شد که تو خونه موندیم تا روز عید فطر که بالاخره قرنطینه رو شکستیم و رفتیم عید دیدنی الهی من دورت بگردم که ساکت و آروم تو ماشین بغلم نشسته بودی و از شیشه ی ماشین به بیرون نگاه میکردی و کیف می کردی  حکمت خدا رو شکر که خود خدا صلاحمون رو بیشتر از خودمون میدونه قسمت این بوده که تو این دوران بزرگ بشی به قول مامان جون که میگفت شیطنت هاش و روزها...
20 خرداد 1399
1